
قانون طرح گرایی یا پراگنانز
استاد همیشه بر پدیده های ادراکی تمرکز میکرد مهمترین اصلی که در همه رویدادهای ذهنی از جمله در اصول ادراکی به کار میره قانون طرح گرایی کافکا قانون تحقیر آیرو سازمان روانشناختی همیشه تا آن اندازه که مقتضیات کنترل کننده اجازه می دهند خوب است تعریف می کند یعنی ذهن ما چیزهای ساده بازه و مرتب رو ترجیح میده چون زمان کمتری برای پردازش نیاز هست چون چشم انسان دوست دارد که این سادگی و نظم را در شکل های پیچیده پیدا کند به خاطر این که مانع از قبل شدندر اطلاعات میشه قانون پراگنانز به صورت اصل هدایت کننده برای مطالعه ادراک یادگیری و حافظه توسط گشتالتی ها استفاده شد و از این قانون در زمینه های شخصیت و روان درمانی هم استفاده شده

الگوی یادگیری مارکوف استیس:
همه نظریه های آماری یادگیری احتمال گرا هستند، یعنی متغیر وابسته ای که مورد مطالعه قرار می دهند احتمال پاسخ است. اما درباره اینکه این احتمالات متغیر پاسخ چه چیزی درباره ماهیت یادگیری به ما می گویند اختلاف نظر وجود دارد. ثراندایک معثتقد بود یادگیری تدریجی است اما گاتری می گفت یادگیری همه وهیچ وجود دارد وبه دلیل پیجیدگی یادگیری تکلیف یادگیری تدریجی به نظر می رسد
اختلاف قدیمی بر سر این است که آیا یادگیری به تدریج صورت میپذیرد یا در یک کوشش کامل می شود. نظریه اولیه نمونه گیری محرک استیس، هر دو دیدگاه افزایشی و همه یا هیچ مربوط به فرایند یادگیری را پذیرفته بود. به یاد دارید که در هر کوشش معین تنها نسبت کوچکی از تعداد کل عناصر محرک که در آزمایش حضور دارند نمونه گیری می شود.

• یادگیری یک کوششی یکی از قوانین تداعی ارسطو قانون بسامد یا فراوانی است نیرومندی یک تداعی به تعداد دفعات و آن تداعی وابسته است ا صل یادگیری یک پوشش گاتری قانون بسامد و فراوانی را به عنوان اصلی یادگیری به طور کلی رد کرد وی گفت ترکیب از محرکات در نخستین هماهنگی با یک پاسخ حداکثر نیرومندی را کسب میکند پس برای گاتری یادگیری حاصل مجاورت بین الگوها تحریکی و یک پاسخ است و پس از آن تنها یک بار همایندی محرک و پاسخ یادگیری کامل میشود تداعی به حداکثر نیرومندی خود میرساند
• اصل تاخر: اصول مجاورت و یاد گیری یک کوششی به اصل تآخر نیاز دارند بنا به اصل تآخر هر پاسخی که آخر از همه در حضور مجموعه ای از محرک ها انجام شود در باز پیدایی ان محرک ها همان حرکت انجام خواهد شد.به سخنی دیگر ما هرکاری را که در شرایطی معین از همه کار های دیکر انجام دهیم وقتی که آن شرایط مجددا ظاهر شوند همان کار را انجام خواهیم داد

برانگیختگی و بازداری
طبق نظر پاولف دو فرآیند اساسی بر همه فعالیتهای دستگاه عصبی مرکزی حاکمند که یکی برانگیختگی و یکی بازداری است پاولف معتقد بود که هر رویداد محیطی با نقطه از قشر مخ مطابقت دارد و همچنان که این رویدادها تجربه میشن فعالیت قشر مهر و یا برانگیخته میکنه یا آنرا بازداری میکنه حالا بسته به اینکه جاندار چه چیزی رو تجربه میکنه یا بازداری میشود
این الگوی برانگیختگی و بازداری که در هر لحظه معین ویژگی مغز و مشخص میکنه همون چیزی که پاولف اونو موزاییک مغزی اسم گذاشت که تعیین میکنه چطور یک جاندار به محیط خودش پاسخ بده همراه با تغییر محیط بیرونی تغییر محیط درونی موزاییک مغزی هم تعیین میکنه و رفتار مطابق با آن تغییر پیدا میکند. موزاییک مغزی میتواند به صورت یک آرایش نسبتاً ثابت دربیاید زیرا طبق نظر پاور مراکز مغز که مرتباً با هم فعال می شوند پیوند های موقت ایجاد میکند و تحریک هرکدام از آن مرکز ها منجر به تحریک سایر مرکز هم میشود

پویایی شدت محرک
پویایی شدت محرک(V) یک متغییر رابط یا میانین است که با تغییر یافتن شدت محرک بیرونی (S) تغییر می یابد. یعنی پویایی شدت محرک نشان می دهد که هرچه شدت یک محرک بیشتر باشد، احتمال اینکه یک پاسخ یادگرفته شده انجام شود بیشتر است. فرمول هال برای توان واکنش موثر لحظه ای به صورت زیر تغییر می کند.
(SR) توان واکنش موثر لحظه ای = [SHR * D * V * K – (IR + SIR)] – SOR